به انجمن سایت بروید و مطالب مورد نظرتان را در آنجا قرار دهید...
آنها كه از دور نگاه می كنند می گویند:" تو چه كم داری؟" هیچ؟"
و من باران اشكهایم را در ابر چشمانم پنهان می كنم
و با لبخند پوچی به نشانه تایید سر تكان می دهم...
اما خودم می دانم كه هرگاه درون خود را میكاوم به یك غم بزرگ می رسم...
و آن غم نبودن توست
من در كنار همه تو را كم دارم.
وقتی میای صدای پات از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور که از همه دنیا میاد
تا وقتی که در وا می شه لحظه ی دیدن می رسه
هر چی که جاده ست رو زمین به سینه ی من می رسه
ما حیوانات را خیلی دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات حرف میزنیم، بابایمان هم همینطور.
بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
چند روز پیشا وقتی ما با مامانمان و بابایمان می رفتیم خونه عمه زهرا اینا یک تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده می شم همچین می زنمت که به خر بگی* زن دایی .
بابایمان هم گفت: برو بینیم بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی آقاهه از بابایمان خیلی گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد.
بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه؟ خرس گنده مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟
گل را دوست دارم تو را هم دوست دارم گل را
به خاطر بوييدن تورا به خاطز بوسيدن گل
را براي يک لحظه تو را براي هميشه
گاه يک لبخند انقدر عميق ميشود که گريه ميکنيم گاه يک نغمه
انقدر دست نيافتني ميشود که با ان زندگي ميکنيم گاه
يک نگاه انقدر سنگين ميشود که چشمها رهايش
نمي کند گاه يک عشق انقدر ماندگار
ميشود که تا اخر عمر فرا موش
نمي کنيم
اجازه هست خيال کنم تا اخرش ماله مني ؟ خيال کنم
دل من را با رفتنت نميشکني ؟اجازه هست
خيال کنم باز مياي ببينمت با اون
چشمهاي مهربون دوباره
چشمک ميزني
زندگي اجبار است>>>مرگ انتظار است<<>>عشق يک بار است<<>>
جدايي دشوار است<<>>فکر تو تکراراست<>اگر رفتم تو يادم کن<<>>
اگر مردم تو خاکم کن<<>>اگرماندم!به مهرخود شادم کن
زندگي سخت نيست ما سختش ميکنيم عشق قشنگ
نيست ما قشنگش ميکنيم دل ما تنگ نيست ما تنگش
ميکنيم دل هيچکس سنگ نيست ما سنگش ميکنيم
روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند.
جواب داد:....
اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10....
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =1000
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست ، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.
عشق و آرامش
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى كه خشمگین هستند صدایشان را بلند میكنند و سر هم داد میكشند؟
شاگردان فكرى كردند و یكى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم.
استاد پرسید: این كه آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى كه طرف مقابل كنارمان قرار دارد داد میزنیم؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت كرد؟ چرا هنگامى كه خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان هر كدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچكدام استاد را راضى نكرد...
سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى كه دو نفر از دست یكدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یكدیگر فاصله میگیرد. آنها براى این كه فاصله را جبران كنند مجبورند كه داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر كنند.
سپس استاد پرسید: هنگامى كه دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟
آنها سر هم داد نمیزنند بلكه خیلى به آرامى با هم صحبت میكنند.
چرا؟ چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیك است. فاصله قلبهاشان بسیار كم است.
استاد ادامه داد: هنگامى كه عشقشان به یكدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟
آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میكنند و عشقشان باز هم به یكدیگر بیشتر میشود.
سرانجام، حتى از نجوا كردن هم بینیاز میشوند و فقط به یكدیگر نگاه میكنند!
این هنگامى است كه دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد
خوش آمدید! این سایت برای عاشقان و کسانی که می خواهند دوست پیدا کنند ساخته شده و ما (زهرا و غزل) نویسندگان این سایت هستیم از بازدیدتان ممنونیم. برای اطلاع از بروز رسانی سایت لطفا عضو خبر نامه سایت شوید. با تشکر